چرا مردم نمی فهمند؟
چرا مردم نمی فهمند؟/سرمقاله امروز مدیر آکادمی مجازی ایرانیان در روزنامه سراسری نسل فردا/ ترامپ باز هم یکی دیگر از وعدههای انتخاباتی خود را عملی کرد. طرح انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس!! به عبارتی آمریکا در ادامه مصوبه سال 1995 کنگره، رسماً این شهر مقدس را به عنوان پایتخت رسمی اسرائیل پذیرفت.
اگر چه شخصیتهای سیاسی بینالمللی واکنشهای زیاد و گاهی شدیدی را به این موضوع نشان دادند، اما واکنشهای مردمی خصوصاً در فلسطین اشغالی بسیار دور از انتظار بود. مثلا تجمعهای چند صد نفری، درگیریهای مقطعی و چند مجروح و بازداشتی در فلسطین. این در حالی است که آغاز یک انتفاضه جدید، دور از انتظار نبود.
من در صفحه اینستاگرام این موضوع را به اشتراک گذاشتم و با سه دسته از واکنشهای مخاطبان روبرو شدم. افرادی که تحت هر عنوان از فلسطین به صورت ایدئولوژیک حمایت میکنند. افرادی که به دلایل قابل اعتنای سیاسی یا بشردوستانه با برنامههای رژیم صهیونیستی موافق یا مخالفاند و افرادی که تحت هر عنوان به دلیل اختلاف با نظام سیاسی کشور، مخالف دخالت در این امور هستند.
هر سه گروه وجود دارند و باید دیده شوند و مورد تحلیل قرار گیرند. اما چرا رفتارهای مردمی در مسائل سیاسی مرتبط با فلسطین تا این میزان گوناگون و گاهی متفاوت با موضع رسمی حاکمیت است؟ در حالی که از اتحادیه اروپا تا دولتهای عربی و اسلامی، مواضع نسبتا محکمی درباره این موضوع اتخاذ نمودهاند، چرا واکنشهای خودجوش مردمی خصوصاً در فلسطین به تصمیم غیرقانونی دولت آمریکا تا این حد ضعیف است؟
ممکن است ما اهداف ایدئولوژیکی داشته باشیم. اما چنانچه اقدامات ما مبنای ایدئولوژیک داشته باشند قطعاً منجر به شکست خواهند شد. برنامهها و اقدامات باید مبتنی بر تفکر و برنامهریزی راهبردی باشند. خصوصاً کشورهایی مثل ایران که به قول دکتر سریع القلم به دنبال هویتسازی در سیاست خارجی خودشان هستند باید آمادگی لازم برای طراحی و پیادهسازی برنامهها و اقدامات استراتژیک و پرداخت هزینه اقتصادی مربوط به آن را داشته باشند.
اقدامات ایدئولوژیک به دلیل عدم انطباقی که با زمان دارند خیلی زود رنگ میبازند و لذا اهداف ایدئولوژیک را نیز با خود کم رنگ میکنند. اما اقدامات راهبردی که مبتنی بر تفکر سیال استراتژیک باشند با درس گرفتن از گذشته و داشتن نگاه به آینده، بر اساس مقتضیات زمانِ حال ساخته میشوند. لذا مردم در هر زمانی میتوانند حداقلی از ارتباط ادراکی را با آن برقرار کنند. چون به نحوی با نیازهای زمانه زندگی آنها پیوند خورده است.
حمایت ایرانیان از مقاومت در سرزمینهای مقدس فلسطین، به همان سالهای اولیه اشغال آن برمیگردد. اما اقدامات ایدئولوژیک نظیر حمایتهای مادی و معنوی غیر راهبردی از برخی گروههای فلسطینی و نداشتن یک نمای کامل از وضعیت منطقهای و بینالمللی در خصوص مسئله فلسطین، منجر به از دست رفتن فرصتهای سیاسیِ بسیار و پشت کردن یا زاویه گرفتن دائمی یا مقطعی برخی گروههای فلسطینی با جمهوری اسلامی شد. حتی در مواردی رژیم اشغالگر قدس را در موضع برتر بینالمللی و در مقام طلبکار قرار داد.
همچنین در صحنه داخلی این سؤال را مطرح نمود که دلیل سرمایهگذاری مادی و معنوی ایران با وجود مشکلات بزرگ داخلی بر مسئله فلسطین چیست؟ چرا بخش مهمی از لبنانیها با ایران رابطه مناسبی ندارند؟ چرا در برخی نظرسنجیها، فلسطینیانِ کرانه باختری ایران را عالم عدم برقراری صلح میدانند؟ چرا حمایت از دولت سوریه باید از اولویتهای اصلی نظام باشد؟ چرا با تمام این حمایتها، ما توسط دول عربی متهم به دخالت در کشورهای عربی هستیم؟
به اعتقاد من جواب این است: بخشی از مردم نمیفهمند! اما چرا؟ چون با پاسخهای ایدئولوژیک دهه 50 و 60 نمیتوان مردم دهه 90 را قانع نمود. همچنین نتایج نامناسب بخشی از سیاستهای داخلی و خارجی کشور، مؤید این نقدهاست. دلایل مطرحشده از سوی نظام، عمدتاً با منافع کشور و مردم گره نمیخورند و این ایراد بزرگی است که میتواند هدفی درست، بزرگ و حتمی را با خطر جدی بیاعتباری و دلزدگی روبرو سازد.
تاریخ معلم بزرگ بشریت است. آینده موعود سرانجام خواهد رسید. اما اینها نمیتواند دلیلی برای رفتار ایدئولوژیک ما در مسئله فلسطین باشد. این هدفی است که به قول لیِدکا، باید بر آن متمرکز بود تا در هر زمانی عیاری برای سنجش میزان پیشرفت برنامهها و اقدامات راهبردی ما باشد. اما اقدامات، صرفاً باید مبتنی بر درک منابع، منافع، هزینهها و مزیتهای رقابتی باشند.
اقداماتی که باید مبتنی بر تفکر استراتژیک باشند. یعنی از جوانب مختلف و ژرف نگرانه، متناسب با منافع ملی ما بررسی شوند. همچنین در تلاش برای فرصتجویی هوشمندانه باشند. هر رویدادی نباید وسیلهای برای قدرتنمائی ما در برابر اسرائیل باشد. از میان فرصتها، گزینهای که کمترین هزینه و بیشترین نتیجه را برای ما و اندیشه رهایی قدس داشته باشد بر سایر گزینهها اولویت دارد. سؤال این که آیا سوار شدن بر ماجرای هولوکاست در دولتهای قبل چقدر از این دو خصوصیت برخوردار بود؟
با توجه به سیر سریع تحولات، خصوصاً پس از روی کار آمدن ترامپ، ما با آیندهای چندگانه و در ابهام روبرو هستیم. در چنین شرایطی ورود با چشمِ بسته، بدون در نظر گرفتن مجموعهای از احتمالات، بسیار اشتباه و نابودکننده خواهد بود. در این بخش، حاکمیت سیاسی و نظامی کشور نیازمند فرضیهسازی برای طراحی بهترین سناریوهای محتمل است. دادهها، اطلاعات و رویدادها در هر مقطع زمانی میتوانند ساختار فرضیات ما را تحکیم نمایند و منشأ طراحی قدرتمندترین استراتژیهای انعطافپذیر باشند.
تبدیل رفتارهای ایدئولوژیک به استراتژیک در جهت منافع ملی، ترکیب منعطفی از دیپلماسی، اقتصاد و قدرت نظامی در پشت پرده و افزایش سواد عمومی جامعه میتواند یک بسته یکپارچه و بدون انقضای زمانی و بدون وابستگی به جریانهای سیاسی را برای موفقیت هر چه بیشتر در هر رویداد مرتبط با مسئله فلسطین فراهم آورد.