۵ نوع مشتری که برای تقویت کسب و کارتان باید کنارشان بگذارید
گاهی اوقات قطع همکاری با یک نوع مشتری بهترین کاری است که میتوانید برای کسب و کار تان انجام دهید. در این نوشتار ۵ نوع مشتری که برای تقویت کسب و کار تان باید کنارشان بگذارید را می شناسید.
راهاندازی کسب و کار شخصی و ورود به دنیای استقلال کاری میتواند یکی از آزادانهترین تجربههای زندگی باشد. البته همچنین میتواند اضطراب فراوان نیز ایجاد کند. صاحبان کسب و کارهای کوچک و کاسبهای مستقل غالبا نگران هستند نتوانند به اندازهی کافی مشتری جذب کنند – یا همان مشتریهای قبلی را نگه دارند – و به این ترتیب نتوانند کسب و کارشان را زنده نگه دارند. همین عامل غالبا باعث میشود آنها هر مشتری را که از راه برسد قبول کنند؛ به ویژه اگر در اول راه باشند.
دردسر بعضی مشتریها از سود و فایدهشان بیشتر است. و به عقیدهی اکثر صاحبان کسب و کارهای کوچک و کاسبهایی مستقل که با آنها صحبت کردهام، این نوع مشتری ها همانهایی هستند که باید بیرونشان کنید. شاید رد کردن مشتریهای مشکلدار برخلاف اصول کاسبی باشد، ولی این کار سلامت روانتان را حفظ میکند و در بلند مدت به تقویت کسب و کارتان منجر میشود.
در ادامه به ۵ نوع مشتری هایی میپردازیم که بهتر است خودتان را از دستشان خلاص کنید.
۱. بد حساب
هیچ احساسی بهتر از این نیست که مشتری راضی شود از خدماتتان استفاده کند. ولی داشتن احساس خوب که برایتان نان و آب نمیشود. گزارش اخیر اتحادیهی کاسبهای مستقل نشان میدهد با افزایش شمار این نوع کسب و کارها، غیرقابل پیشبینی بودن درآمدها – ناشی از رقابت شدید و فشرده – به یکی از نگرانیهای روز افزون در میان کارگران مستقل تبدیل شده است.
به گفتهی سامیت پاتل، مشاور شرکت کیکاستارتر و کارشناس تامین مالی جمعی، اگر مشتریهایی دارید که دائما پرداختهایشان تاخیر دارد، بهتر است از دستشان خلاص شوید، و زمان و منابعتان را صرف یافتن مشتریانی کنید که واقعا پرداختهایشان را به موقع انجام میدهند.
پاتل میگوید: “پرداختهای به موقع بسیار حیاتی و مهم هستند. به ویژه، اگر در حال ادارهی کسب و کاری نسبتا جدید باشید؛ چند مورد تاخیر در پرداختها میتواند باعث بروز مشکلاتی بزرگ شود. در گذشته مشتریانی داشتم که هرگز به موقع پرداختهایشان را انجام نمیدادند. همچنین با آدمهایی نیز کار میکردم که آدمهایی بسیار خوب به نظر میرسیدند، ولی به محض اینکه کار تمام میشد به دلایلی ناپدید میشدند.”
پالت معتقد است، برای مقابله با تاخیر در پرداختها بدون کنار گذاشتن مشتریانتان، بهتر است بخشی از پول را در همان اول کار از آنها مطالبه کنید. وی میگوید: “هماکنون قانون “۵۰ درصد از پیش” را در کسب و کارم اجرا میکنم و بقیهی پول را نیز در آخر ماه یا پایان کار دریافت مینمایم. این کار من را از کسری بودجه در امان نگه میدارد.” وی اضافه میکند: “این قانون را باید در مورد همه اجرا کنید.”
۲. بد دهان و بد رفتار
هرگز نباید در زندگی بد رفتاری را تحمل کرد – این قاعده در کسب و کار نیز باید اجرا شود و این نوع مشتری را ابدا نباید تحمل کرد. با این حال، این نوع مشتری ها فکر میکنند به دلیل آن که در قبال خدماتی که دریافت میکنند، پول میپردازند، این حق را دارند با شما یا همکارانتان به هر شکل که بخواهند رفتار کنند. به گفتهی نیت گاجیبالایف، مدیرعامل شرکت اَمپلیفر، شرکت برنامهریزی رسانههای اجتماعی و ارائهدهندهی تحلیل ترافیک وبگاه در روسیه، “هر چه سریعتر از شر چنین مشتریانی خلاص شوید.”
وی میگوید: “یک روز صبح، در سالن استراحت کارمندان متوجه شدم یکی از اعضای گروه پشتیبانی گریه میکند. در آن زمان فقط همین یک نفر را در این بخش داشتیم، و کار وی نیز واقعا عالی بود. وی به این دلیل گریه میکرد که یکی از مشتریها به وی گستاخی کرده بود و پشت تلفن پشتیبانی، سرش داد کشیده بود.”
به محض اینکه گاجیبالایف از این مسئله باخبر شد، پول پیشپرداخت آن مشتری را پس داد و فورا حساب کاربریاش را مسدود کرد. به عقیدهی گاجیبالایف، “حمایت و دفاع از اعضای گروه، یکی از بایدها و ضرورتهای هر کسب و کاری است، و از دریافت چند تومان پول اضافه، بسیار مهمتر است.”
۳. بیتوجه به اخلاقیات
به گفتهی گاجیبالایف، خوش رفتاری با کارمندان تنها چیزی نیست که برای رسیدن به آن باید تلاش کنید؛ بلکه وی همچنین معتقد است، هرگز نباید راستی و درستی را با هیچ قیمتی معامله کنید – مهم نیست مشتریتان چهقدر بزرگ باشد، یا چهقدر این معامله میتواند برایتان سود داشته باشد.
گاجیبالایف میگوید: “بزرگترین تصمیمی که به قطع همکاری با یک مشتری ختم شد، به زمانی باز میگردد که در حال معامله با شرکتی بودیم که شاید شما نیز ناماش را شنیده باشید: آر تی، یا همان شبکهی خبری راشا تودی. آنها میخواستند از خدمات تنظیم خودکار زمانبندی شبکههای اجتماعی استفاده کنند، و ما برای این کار رابط برنامهنویسی نرمافزار قدرتمندی را ارائه میکنیم.”
وی میگوید: “این معامله میتوانست برایمان سود کلان داشته باشد”، گاجیبالایف در حالی این جمله را میگوید که در آن زمان شرکتاش به عنوان یک استارتآپ شدیدا نیازمند بودجه بود. وی ادامه میدهد: “ما واقعا به این پول نیاز داشتیم. باید یکی را انتخاب میکردیم، یا پول را میگرفتیم و به آدمهایی بیاخلاق کمک میکردیم تا مزخرفات، اراجیف، دروغها و دغلبازیهایشان را همه جا گسترش بدهند، یا بدون پول دست روی دست میگذاشتیم.”
گاجیبالایف و همکاراناش در شرکت اَمپلیفر، تصمیم گرفتند از معاملهی سودآور با آدمهای بیاخلاق صرفنظر کنند، زیرا با پیامها و عقاید این شرکت موافق نبودند. وی میگوید: “گاهی اوقات پایبندی به باورها و اعتقادات درست از سرعت بخشید به رشد استارتآپ نیز مهمتر است.”
۴. بیبرنامه
گروهی از مشتریان نیز وجود دارند که همیشه سعی میکنند با هر روشی و بدون پرداخت هزینههای اضافه وظایفی فراتر از قرارداد از شما طلب کنند. به گفتهی کلی گیلمور گراسم، مدیر موسسهی تولیدکنندهی محتوی، اگر مشتریتان تا اواسط پروژه نمیداند دقیقا چه میخواهد، یا از پرداخت پول اضافه برای انجام کاری که در قرارداد اولیه چیزی از آن ذکر نشده است، امتناع میکند، به سرعت همکاریتان را با آنها قطع کنید. این نوع مشتری ها واقعا آزاردهنده هستند.
وی میگوید: “چندین ماه روی مطالب و محتوای یکی از مشتریان کار کرده بودیم، و آنها از کارمان بسیار راضی بودند. با وجود این، این پروژهها بسیار استرسزا و نیازمند و زمان و حجم کاری بسیار بودند. مشتری دائما عادت داشت سفارشها و شرایط پروژه را تغییر دهد، یعنی ما باید دائما بر اساس تغییر عقاید وی کارهایمان را تغییر میدادیم.”
این تغییر عقاید دائما ادامه داشت و به نظر نمیآمد این شرایط پایان بپذیرد. گیلمور گراسم میگوید: “به همکاریمان با آن مشتری پایان دادیم زیرا معتقد بودیم نمیتوانیم با این شرایط از تمام قدرت بالقوه و تخصصهایمان استفاده کنیم.”
۵. رئیس مآب
چیزی که میان کاسبی مستقل یا قرارداد پیمانی و کارمندی تفاوت ایجاد میکند، این است که افراد مستقل پروژهها را با شرایط خاص خودشان میپذیرند. مثلا، اگر موسسهی انتشاراتی کمی پیش از برگزاری انتخابات آمریکا، با فرض انتخاب نشدن ترامپ، از نویسندهای مستقل میخواست در مورد تاثیر انتخاب هیلاری کلینتون بر دموکراسی مطلبی بنویسد و نویسنده نیز شروع به کار میکرد؛ حال بعد از معلوم شدن برندهی انتخابات، موسسه دیگر نمیتواند بدون در نظر گرفتن هزینههای اضافه، سفارشاش را پس بگیرد و به نویسنده بگوید: “کلینتون باخت. این مطلب دیگر به درد ما نمیخورد. مطلبی در مورد ترامپ بنویس.”
جان نوریس، مشاور خصوصی مقالهنویسی، میگوید: “همیشه هنگامی بهترین شرایط کاری میان طرفین قرارداد حاکم میشود که هر دو مانند دو شریک با یکدیگر برخورد کنند، با وجود این، در سالهای اخیر مواردی داشتهام که مشتری مانند یک رئیس با من رفتار میکرد.”
وی میگوید: “موردی بود که از من خواسته شد تا برای وبگاه یک مشتری مقالههایی مفصل و فنی در مورد امور مالی تهیه کنم. سپس آنها به سرعت از من درخواست کردند برایشان کارهایی اضافه و کوچک را نظیر تنظیم کدگذاری و تهیهی گزارش گوگل آنالیتیکس انجام دهم. به مرور زمان این کارهای کوچک به دستورات و اوامر بزرگ تبدیل شد، و وقتی به خودم آمدم، دیدم مشغول انجام کارهایی هستم که علاقهای به آنها نداشتم یا از ابتدا جزء وظایفام نبوده است.”
نوریس تصمیم گرفت کمی با مشتریاناش صریحتر برخورد کند و به آنها بفهماند برای انجام این کارها به یک بازاریاب دیجیتالی تماموقت نیاز دارند. وی به آنها کمک کرد تا شخص مناسب را استخدام کنند و سپس دیگر با آنها کار نکرد.
نوریس میگوید: “از آن به بعد همیشه در مورد شرایط کاریام، آنچه شامل قرارداد میشود و هر آنچه خارج از چارچوب قرارداد کاری است، بسیار صریح و شفاف بودهام.”
پیش از قطع همکاری با یک مشتری بد باید چه مواردی را در نظر بگیرید
با اینکه همهی افراد حرفهای که در بخشهای بالا از آنها نام بردیم، اذعان داشتند قطع همکاری با مشتریهای بدشان تصمیمی مناسب بوده است، ولی توصیه میکنند در این مورد تصمیم عجولانه نگیرید.
گیلمور گراسم میگوید: “در برخی موارد، ادامه و تحمل شرایط تصمیمی عاقلانهتر است. ممکن است قطع همکاری عجولانه باعث شود به شهرتتان آسیب وارد شود. و همین مسئله، به ویژه اگر مشتری مذکور تصمیم بگیرد این مسئله را در شبکههای اجتماعی یا اینترنت مطرح کند، ممکن است عواقبی وحشتناک برایتان داشته باشد. به علاوه، باید دلیل سوءرفتار مشتریتان را تحلیل و بررسی کنید. گیلمور گراسم به این نکته اشاره میکند که “با کمی همدلی میتوانید در جهت بهبود رابطهتان با مشتری گامهایی بزرگ بردارید.”
با وجود این، علیرغم همهی پیامدهای منفی ممکن، این افراد حرفهای به اتفاق معتقدند هر تصمیمی که در این مورد اتخاذ میکنید باید به صلاح و بر اساس منافع کسب و کار و سلامت شخصیتان باشد.
پاتل میگوید: “در نهایت، تصمیم با شما است؛ اگر احساس میکنید سلامتیتان در خطر است، مثلا دچار استرس شدهاید، آن گاه باید منافع واقعیتان را در مقابل هزینههای ناشی از این تصمیم قرار دهید، و در این مورد تنها به پول فکر نکنید. گاهی اوقات بهتر است بر اساس شرایط خودتان کار کنید، نه شرایط دیگران.”