فناوری چگونه آموزش را متحول میکند؟
محمد رضا رضائی از مجله الکترونیکی کران مند در مصاحبه با محمد آکوچکیان مدیر آکادمی مجازی ایرانیان
همگرایی و زندگی
تاکنون از منظرهای مختلفی به آموزش مجازی پرداخته شده است. دیگر همه میدانند که آموزش مجازی چه ارزشهایی دارد، چقدر باعث توسعه دانش در سطح جهان شده و چقدر محدودیتها را کاهش داده است. آموزش مجازی سطوح دسترسی را به دانشهای کارآمد افزایش داده و همه این موارد را میدانند. اما اجازه دهید در این گفتار از منظر جدیدی به پیشرفتهای «آموزش الکترونیکی» بپردازیم.
چرا بنده گفتم آموزش الکترونیکی؟ آموزش الکترونیکی یعنی انتقال منابع دانش به فراگیر از طریق ابزارهای الکترونیکی؛ حالا این ابزارهای الکترونیکی میتواند اینترنت، تلویزیون، ضبط صوت، ماهواره و یا هر چیز دیگری باشند.
زیرمجموعه آموزش الکترونیکی را میتوانیم آموزش آنلاین و آموزش مجازی بدانیم. من تمام اینها را در یک سبد قرار میدهم و تلاش میکنم خیلی مختصر از یک نقطهنظر خاص سیر تحول آموزش الکترونیکی یا مفهوم مصطلح میان مردم؛ «آموزش مجازی» را نگاه بکنم.
آموزش به کمک تلویزیون
ابتدا که آموزش الکترونیکی پا به عرصه وجود گذاشت، اینگونه بود که عموم مردم از طریق تلویزیون یا رادیو آموزش را در اختیار میگرفتند. مانند زمان قدیم خود ما که اساتید در تلویزیون دروس ریاضی و غیره را بازآموزی میکردند یا روش زدن تستهای کنکور و امثال اینها را آموزش میدادند. حال ببینیم فاصله ما با تلویزیون چقدر است؟ من در این گفتار میخواهم از منظر «فاصله» بین ابزار و فراگیر (یا آموزشگیرنده) به سیر تحول آموزش مجازی نگاه کنم. حداقل فاصله بین شما و تلویزیون ٢ تا ٣ متر است. هرچند تلویزیون شما در آن مقطع زمانی خوب بود، اما شما نمیتوانستید خیلی خودتان را در یک محیط آموزشی تصور کنید. یک نفر میآمد و برای شما تدریس میکرد. شما مطالب را دریافت کرده و از آن یادداشتبرداری برمیداشتید و یا احیانا آن را برای استفاده مجدد روی نوار ضبط میکردید.
ظهور رایانه آموزش را متحول کرد
تا اینکه رایانهها پا به عرصه وجود گذاشتند. وقتی رایانهها آمدند ما به ابزار نزدیکتر شدیم. ما به صفحهکلید و مانیتور چسبیدیم و سیدیها، یا قبلتر از آن دیسکتها درون رایانه قرار میگرفتند و ما از محتوای آموزشی آنها استفاده میکردیم. اما به مرور زمان رایانهها هم پیشرفت کردند و محتوای آموزشی شکل چندرسانهای به خودش گرفت. پس از این بود که با استفاده از ویدئو و همچنین صدا بر جذابیت آموزش افزوده شد و ما قرارگرفتن در فضای آموزشی را بیشتر احساس کردیم. این بار شما یک هدفون روی گوشتان میگذاشتید و به تصویر نگاه میکردید. آموزش باز هم به شما نزدیکتر شد. همه فکر میکردند که این دیگر پایان ماجراست؛ حتی لپتاپها در این ماجرا تحول زیادی ایجاد نکردند! فقط به شما کمک کردند هر جا که هستید، بتوانید آموزش را هم با خود ببرید. منتها تفاوت زیادی بین فراگیر و ابزار آموزش ایجاد نشد.
موبایلها چگونه روی ارتقای کیفیت آموزش تاثیر گذاشتند؟
ولی اینجا بود که اسمارتفونها به لطف نوآوریهای شرکتهایی مانند اپل، سامسونگ و بسیاری شرکتهای دیگر متولد شدند. موبایلها همیشه همراه ما بودند. عمر باتری طولانیتری نسبت به لبتابها داشتند. ما به آنها به لحاظ فاصله و همچنین «احساس روانی» نزدیکتر شدیم. من میخواهم روی معیار احساس روانی تاکید کنم. ما شاید تمام یک روز تعطیل را در خانه میمانیم، اما شاید تنها ٢ بار به سراغ لبتابهایمان میرویم. ولی مطالعات نشان میدهد که در هر ساعت چندین بار به سراغ موبایل خود میرویم. وقتی موبایل همراهمان نیست، انگار چیزی در درون ما کم است! اینجا کمکم به لطف واردشدن بشر به نسل کسبوکارها و درگیرشدن عواطف در حق انتخاب آدمها به موبایلها نسبت به لبتابها وابستگی بیشتری پیدا کردیم. این باعث شد که به تبع آن به ابزار آموزش نزدیکتر شویم.
نوآوری برنامهنویسان موبایل باعث شد که کیفیت آموزش با جذابیتها، بازیها و رسانههای بسیار متنوع همراه شود. شرکتهای تولیدکننده تلفن همراه نیز به نوآوریهایشان بیشتر از قبل ادامه دادند. ابتدا «تبلتها» متولد شدند و پس از آن «فبلتها» متولد شدند (فبلتها ابزاری مابین تبلتها و موبایلها هستند). به لطف اینها ما به مرور به آموزش چسبیدیم. سپس شرکتهای ارائهدهنده آموزش مجازی هم دست به تحول زدند تا جایی که تلاش کردند سایتهایشان را طوری طراحی کنند که با موبایل همخوان باشد. آموزشها به شکلی طراحی شدند که کاربران ویندوز فون، آیاواس، اندروید و غیره بتوانند از محتوای آنها به بهترین شکل ممکن استفاده کنند. به لطف امکاناتی که تلفنهای همراه در اختیار کاربران قرار دادند؛ مانند جیپیاس، لوکیشن، امکان تکاندادن گوشی، برنامهنویسان توانستند محتواهای فوقالعاده کاربردی و فوقالعاده برهمکنشی را برای کاربران فراهم کنند. محتوای «برهمکنشی» محتوایی است که شما را فوقالعاده با خودش درگیر میکند و شما بخشی از فرآیند آموزش میشوید.
آیا در فناوریهای آموزشی به حد کمال رسیدیم؟
دههها قبل نظریهپردازان حوزه آموزش مجازی گفته بودند آموزش مجازی از ٣ عرصه تشکیل شده است:
- عرصه فردی
- عرصه اجتماعی
- عرصه آموزشی
این سه مورد در کنار همدیگر بنای آموزش مجازی را شکل میدادند. اما در نقدهای گذشته، ابزار این عرصهها گاهی از هم فاصله میگرفتند و امکان برهمکنش را از دست میدادند. موبایلها بهخوبی این امکان را فراهم کردند که پس از گذشت دههها از شکلگیری آموزش الکترونیکی ما با آموزشهای آنلاین فوقالعاده عالی و آموزشهای مجازی فوقالعاده کارآمد روبهرو شویم. اما باز هم این پایان ماجرا نبود. در حال حاضر از شرکتهایی مانند گوگل و پس از آن سونی، اچتیسی و بسیاری دیگر از شرکتها اخبار جدیدی به گوش میرسد که در حال کار روی نوآوری جدیدی هستند. مانند عینکهای دیجیتال؛ عینکهایی که با استفاده از «واقعیت افزوده» و «واقعیت مجازی»، محتوا را به چشم چسباندند. عملا ما عینکها را روی سرمان نصب میکنیم و به محتوا میچسبیم. محتواها ما را در فضای سهبعدی قرار میدهند. شاید این قضیه را خیلیها از منظر بازی میبینند. اما داستانی که وجود دارد این است که آموزش یکی از اصلیترین استفادهها در عینکهای واقعیت افزوده و واقعیت مجازی خواهد بود. واقعیت افزوده یک تصویر مجازی را وارد فضای حقیقی شما میکند. بهعنوان مثال شما در حال نگاهکردن به یک درخت هستید که یک پرنده روی درخت مینشیند. تصور کنید شما از طریق یک عینک واقعیت افزوده در حال نگاهکردن به مجسمه ژولیوس سزار در موزه لوور هستید، اتفاقی که میافتد این است که ژولیوس سزار به سخن میآید و درباره تاریخ روم با شما صحبت میکند. عینکهای واقعیت مجازی برعکس عمل میکنند؛ شما را در یک فضای مجازی شبهواقعی قرار میدهند. تصور کنید من و شما برویم سر میز مذاکرات صلح جنگ واترلو بنشینیم و همراه با ناپلئون بناپارت قرارداد صلح را امضا کنیم. این لنزها تلاش میکنند شما را در فضای برهمکنشی قرار بدهند تا شما از طریق آن مثلا یک عینک را بزنید و ساختمانی را طراحی بکنید و با دستتان نقشی را در فضا بکشید که البته این از لحاظ فناوری در سطح بسیار بالایی قرار دارد.
کار به همین جا ختم نمیشود!
پس بهنظر میرسد که بشر از این بیشتر نمیتواند به آموزش نزدیک شود. ولی بهعنوان یک فعال در آموزش مجازی که بیش از یک دهه از عمرش را در آموزش الکترونیکی، آموزش مجازی و آموزش آنلاین سپری کرده، به شما عرض میکنم تازه داستان ما آغاز شده است. تصور من این است که در گامهای بعدی به لطف پیشرفت فناوری ابتدا عینکها شکلهای کوچکتری به خود خواهند گرفت و احتمالا ما آنها را در چشم نصب خواهیم کرد. پس از آن به احتمال بسیار زیاد با خود خواهیم گفت که چه کاری است؟ ما میتوانیم ابزارهای ارتباطی مانند سیمکارتها را مستقیما در مغز خود بکاریم و میتوانیم یک چیپ را در مغز خودمان قرار دهیم و تصویر را مستقیم به مغز ارسال نماییم. تصور کنید بدون هیچ ابزاری فکر میکنید، از طریق فکرتان وارد کلاس درس میشوید، با همکلاسیهایتان ارتباط برقرار میکنید (که ممکن است روی صندلی کناری شما در اتوبوس نشسته باشند)، محتوایی را از دانشگاه آکسفورد دانلود میکنید، فیلمی را از آموزش در رصدخانه دانشگاه ییل مشاهده میکنید، به ایستگاه فضایی سفر میکنید و یک آزمایش علمی را انجام میدهید. البته همه اینها در حالی است که شما احتمالا هیچ ابزار اضافهای نخواهید داشت. اما باز هم با جهشهایی که در بشر میبینم، فکر میکنم بشر کاری خواهد کرد تا آدمها بدون اینکه لازم باشد ابزار اضافهای را در خودشان بکارند، همین کارها را انجام دهند. نمیدانم عملیشدن هر کدام از این موارد چقدر طول خواهد کشید، کما اینکه برترین نظریهپردازان حوزه آیندهپژوهی هم نمیتوانند با قاطعیت در این زمینه اظهارنظر کنند. ولی واقعیت این است که بشر همیشه تلاش کرده بیشتر و بیشتر خودش را به منابع لازم؛ از جمله منابع دانش برای بهتر کردن زندگی خودش نزدیکتر کند.